نقد و بررسی
کتاب چشم روشنی
کتاب چشم روشنی
این کتاب با زبانی داستانی از روزگار همسر یک جانباز میگوید و سختیها و شیرینیهای زندگی با یک جانباز هشت سال دفاع مقدس را روایت میکند. آثار جانبازی شهید سیدجواد کمال سالها بعد از جنگ نمایان میشود و زندگی و خانواده را تحت تاثیر قرارمی دهد.
بخشی از کتاب چشمروشنی
تازه داشتیم طعم شیرین زندگی را مزه مزه می کردیم که سردردهای شبانه ی سید جواد شروه شد. شب ها شبیه آدم های مسموم، سرش را بین دستانش می گرفت و با صورت مچاله، از درد به خودش می پیچید و ناله می کرد. دل درد و حالت تهوع هم داشت. پزشکش ام.آر.آی تجویز کرد. با آن عکس، همه ی فرضیه های مسمومیت کنار رفت. تومور مغزی پایش را وسط زندگی ما گذاشت. خبر را ذره ذره به من دادند. یک ماهه حامله بودم.
.
Nima –
این کتاب روایت سیدجواد کمال از زبان همسر محترمشان خانم طالبی بود. سید جواد کمال؛ از جانبازان بزرگوار دفاع مقدس هستند که بعد از مجروحیت زیاد و سخت در جبهه؛ در اتاق عمل لحظاتی روح از بدنشون جدا میشه و منجر به دیدن جایگاهشون میشود
MareamAhmadi –
روایتی زیبا از زندگی جانباز دفاع مقدس . این کتاب در عین حال که خاطرات رو بازگو میکنه ، انگار زندگی کردن هم به ادم یاد میده . لذت خواهید برد .
Darya –
قلبم با خوندنش مچاله شد ولی از خوندش پشیمون نیستم. امثال منی که با یک سرماخوردگی، کلافه میشن باید این کتاب ها رو بخونن تا بفهمند کسانی بودند که با وجود سخت ترین بیماری ها لب به شکایت از خداوند نگشودند…
MAhdi –
خیلی عالی بود روایتی از همسر شهید که تو کل زندگیش تو رو همراه می کنه.
گمنام –
آنقدر لطیف و زیبا بود که ناخودآگاه خواننده رو همراه خودش میکرد