نقد و بررسی
کتاب علویه نرگس
کتاب علویه نرگس
در بخشی از کتاب علویه نرگس میخوانیم:
سکوت و آرامش شب جای خود را به صدای انفجارها و نگرانی و ترس داده بود. صدای رفتوآمد و صحبت همسایهها از توی کوچه شنیده میشد. همه در حال خبر گرفتن و خبر دادن بودند. کشیده شدن دمپاییها و به هم خوردن درها و حرف زدنهایی که گاه بلند و گاه نجواگونه بود، خبر از بیداری خانهها میداد. نگرانی، خواب را از چشمها گرفته بود. این نگرانی نه فقط از صدای درگیری و انفجارها، بلکه تا اندازۀ زیادی، ناشی از بیخبری از اوضاع بود. بچهای یکریز گریه میکرد. صدای اذان بلند شد و سادات برای وضو گرفتن کنار حوض رفتند. صدای گریۀ بچه قطع شد. علویه شیرینه گفت:
– به گمونم از حال رفت.
برای دیدن کتاب های بیشتر با موضوع ایثار و شهادت اینجا کلیک کنید.
.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.