هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
کتاب درخت بلوط: خاطرهای از یک خلبان هوانیروز نوشتۀ حجت شاه محمدی، خلاصهای از خاطرات یک خلبان در جنگ ایران و عراق است که با بیانی ساده و گیرا روایت گردیده.
سرهنگ خلبان شاهمحمدی که اولین اثرش با نام «کبوتران امید» منتشر شد تاکنون 17 کتاب در زمینه خاطرات دفاع مقدس منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب درخت بلوط میخوانیم:
نیمههای شب بود که با سر و صدایی از خواب پریدم. خوابآلود سرم را از پنجره بیرون آوردم تا به این بیتوجهی اعتراض کنم. اما با وضعیت آشفتهای که در کوچه دیدم، خواب از سرم پرید. یک اتوبوس پر بود از همسایهها و بقیه هم سعی داشتند به هر نحو که شده سوار شوند. چند متر آن طرفتر عدهای در حالی که وسایلی را همراه خود داشتند، با شتاب به سویی میرفتند.
از پنجره به کوچه خم شدم و از یک نفر که در حال عبور بود پرسیدم: «داداش! چه خبر شده؟»
او برای یک لحظه ایستاد و سرش را بالا گرفت: مگر خبر نداری؟ عراقیها حمله کرده و دارند به طرف باختران میآیند. منافقین هم همراه آنها تا همین نزدیکیها آمدهاند. زود باش تا دیر نشده دست زن و بچهات را بگیر و برو یک جای امن!
مثل کسی که آب سرد روی سرش ریخته باشند، وا رفتم. این خبر غیرمنتظره بود و هر چه فکر کردم عقلم به جایی قد نداد. با خودم فکر کردم: «امکان ندارد، ما همین دیروز در ایلام جلوی آنها را سد کردیم. نکند مردم اشتباه میکنند؟ اما نه! باید خبری شده باشد که مردم اینطور هراسانند…» از آشپزخانه بیرون آمدم و در گوشهای از هال روی زمین نشستم. همسرم با نگرانی حرکاتم را زیر نظر داشت، و من در حالی که سرم را بین دستهایم گرفته بودم، به منطقۀ ایلام و صالحآباد فکر میکردم. نمیدانستم وضعیت دوستانم در آنجا چگونه است؟ اگر خبر صحیح باشد، پس بر سر نیروهای موجود در منطقه چه آمده است؟
افکار منفی فکر و ذهنم را انباشته کرده بود، ناگزیر بلند شدم و لباس پروازم را پوشیدم. قصد خارج شدن از خانه را داشتم که همسرم پرسید: «رضا، این وقت شب کجا میخواهی بروی؟ چرا لباس پروازت را پوشیدهای؟»
حمید داودآبادی” متولد 1344 تهران، در سنین نوجوانی (13 سالگی) از نزدیک شاهد صحنههای فراموش ناشدنی حضور ملت مسلمان ایران در تظاهرات و راهپیماییهای سال 1357 که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد، بود.
یادآوری صحنههای حضور در جمع مردم همراه با خانواده و ایفای نقشی هر چند کوچک در پیروزی انقلاب اسلامی، برای حمید آن قدر شیرین بوده که با گذشت بیش از 30 سال از آن روزهای زیبای پیروزی، همچنان لحظه لحظهی آن را به یاد دارد و ذکر میکند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر فرزانه انقلاب درباره این کتاب فرمودهاند: «در این نوشته صفا و صداقت زیادی موج میزند. نویسنده غالباً نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه بسیجی تقریباً با همه جوانبش در اینجا منعکس است، و میشود فهمید که چگونه جوانهایی در کوره گداخته جبهه به چه جوهرهای درخشندهای تبدیل میشدهاند. ذکر خصوصیات موقعها و حادثهها و آدمها، تصویر باورنکردنی جنگ هشت ساله را تا حدود زیادی در برابر چشم آیندگان میگذارد.
سئوال من از خودم این است که آیا این از معراج برگشتگان چقدر میتوانند آن حال و هوا را پس از سفر من الحق الی الخلق حفظ کنند و حتی درست به یاد بیاورند؟ و برای این مقصود عالی از دست ما چه کاری ساخته است؟ و چه کردهایم؟ البته قصور یا تقصیر من و امثال من، نمیتواند تکلیف تکلیف دشوار آنها را که خدا حجت خود را برایشان تمام کرده، از دوششان بردارد.
این کتاب با روح طنز و مزاحی که در همه جای آن گسترده است و به آن شیرینی و جاذبه ویژهای بخشیده، از بسیاری کتابهای جبهه جالبتر و گیراتر است. آن را در شب و روزهای منتهی به بیستم ماه رمضان 1412 (5/1/71) خواندم.»