سبد خرید شما خالی است.
ناشر: شهید کاظمی
نویسنده: اکبر صحرایی
سال نشر : 1398
تعداد صفحات : 612
“رمان «کتیبه ژنرال» به نحوی جنگ و صلح نویسنده است. شاید از این منظر که رمان به نحوی تاریخ و رویداد های متعدد انقلاب اسلامی است، درست مثل جنگ و صلح تولستوی.
صحرایی (نویسنده) به مدت پنج سال دست به تحقیق میدانی، مصاحبه با شخصیت های گوناگون و دست به سفر و مسافرت و بالاخره نوشتن زد تا رمان هزار صفحه کتیبه ژنرال در دو جلد با عنوان قصرالدشت و قمحانه به چاپ برسد.
رمانی که حوادث بیش از ۶ دهه قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن را شامل می شود، جنگ ها و حوادث تاریخی متعدد، ترور، کودتا، حادثه طبس، درگیری های سیاسی در ایران، عراق و سوریه و… بخش هایی از رمان کتیبه ژنرال هزار صفحه ای را پوشش می دهد.”
شخصیت اصلی این رمان شهید عبدالله اسکندری، همسر، مادر و دیگر شخصیت هایی که در طول رمان تجزیه و تحلیل می شوند.
نویسنده این اثر جنگ و صلح را در رمان خود با قالب و فرمی نو در دوجلد قصر الدشت و قمحانه به رشته تحریر درآورده است.
هیچ کس اطلاع ندارد درکتیبه دواء یا تَل مورک برای ژنرال چه اتفاقی افتاده…باسل،مترجم خوش تیپ و قدبلندسوری؛آشفته دوید
و گفت:«ابو امین!دخیل…دخیل…»تمام پهنای صورت سرخ و سفیدش را دانه های ریز ریز عرق پوشانده بود
و چمانش انگار ازرق شامی ،می خواست از حدقه بیرون بزند.
قصرالدشت سردار شهید حاج عبدالله اسکندری هر چند رزمندهای نامآور در جنگ تحمیلی بود، اما نام او وقتی سرزبانها افتاد که به جمع مدافعان حرم پیوست و پیکر مطهرش پس از شهادت به دست گروه تروریستی داعش افتاد! ابوجعفر نامی که از فرماندهان این گروه تروریستی بود سر از تن بیجان سردار جدا کرد و تصاویر آن را در فضای مجازی منتشر ساخت. البته طولی نکشید که وعده خدا محقق شد و با کشته شدن ابوجعفر به دست ارتش سوریه، این بار تصویر لاشه او بود که در معرض دید جهانیان قرار گرفت و دل همه دوستداران شهید را شاد کرد. عبدالله اسکندری در محله فقیرنشین قصرالدشت شیراز متولد شد که همین مسئله سبب شده تا خاطرات خاص و شیرینی در این مرحله از زندگی او رقم بخورد و در دوران جوانی در هشت سال دفاع مقدس عاشقانه جنگید و سپس به سوریه رفت. شهید عبدالله اسکندری مدیرکل بنیاد شهید استان فارس را در سالهای گذشته بر عهده داشت و با اصرار خودش در سال 1393 عازم سوریه شد. طی مأموریتی که با دشمن داعشی درگیر شد، از سوی تکتیرانداز به شهادت رسید. او نخستین شهید مدافع حرم به دست داعش است که سر وی را جدا کرده بودند و متأسفانه پیکر این شهید بزرگوار هنوز به وطن بازنگشته است.
برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.
ناشر: شهید کاظمی
نویسنده: اکبر صحرایی
سال نشر : 1398
تعداد صفحات : 396
کس را از لای دفتر سالنامه بیرون آوردم. از چپ به راست، ِبروبِر شدم به صورت بور و موهای خرمایی ریختهگران. محمدرضا اوجی، آتشپارهٔ گردان، توی عکس دوانگشتی روی سر اسماعیل، تیربارچی گردان، شاخ گذاشته بود. استوار جانشین ریختهگران با غرور و صلابت، توی عکس زور زده لبخندش مخفی بماند. خودم با لباس خاکی برّاق کرهای، خیره شدهام توی دوربین ارزانقیمت حسن صدیقی که به قول اوجی، زمان شاه با صد تا پوست آدمس خروسنشان جایزه گرفته بود. تلفن رنگ استخوانی پانوسونیک روی میز زنگ خورد. تقویم و عکس را داخل کشو، روی لُنگ شطرنجی قرمز و مشکی تاخورده گذاشتم. گوشی را برداشتم. صدای دفتردار بود: «از استانداری با شما کار دارن حاجی.»
ـ وصل کن… سلام… بفرمایید.
ـ جناب اسکندری… قضیه رگزنی جانباز چی بوده؟!
ـ رگزنی؟!
ـ بله. توی شهر و فضای مجازی پُر شده. استاندار فرمودند…
ـ پیگیری میکنم و خدمتتان عرض میکنم.
زنگ دفتر را فشار دادم. جمالی داخل اتاق شد.
ـ چیزی شنیدی از رگزنی جانباز؟
رنگ و روی جمالی پرید. چشم چپش، بیاختیار چندبار باز و بسته شد و گفت: «ررررگ ززززنی؟! خـ خبر ندارم جناب اسکندری!»
ـ پیگیری کن ببینن قضیه چی بوده. همه خبردارن الا ما!
ـ ببـ ببخشین… جناب حمیدی بیرون منتظرتونن.
فرو رفتم توی نرمای صندلی چرمی مشکی. موبایل ساده و کوچکم زنگ خورد. صدیقی بود.
ـ حاجی جلوی بنیاد، علف زیر پامون سبز شد.
ـ علفا رو بچینین، اومدم.
کت سورمهای پوشیدم و از اتاقم بیرون آمدم، حمیدی سرش توی مجله بود.
ـ از فرصت استفاده میکنی واسهٔ خوندن؟
حمیدی با صورت سبز چُکر، بلند شد.
ـ سلام حاجعبدالله.
جلو آمد و همدیگر را توی بغل گرفتیم.
ـ چرو نیومدی تو کاکو؟
مجلهٔ توی دست را نشان داد: «ماهنامهٔ جوان و نوجوان شاهد رو ورق میزدم.»
موبایلم زنگ خورد. صدیقی ولکن نیست.
ـ چند ماهه دنیا اومدی؟ کاکو پنج دیقه دیگه پایینم.
برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.
ناشر: غنچه
گردآورنده کتاب: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی هنری شهید آوینی
سال نشر : 1382
تعداد صفحات : 136
این کتاب، شرح مختصری از تحولات سیاسی، اجتماعی ایران از انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی تا حمله عراق به ایران در سال 1357 است. از جمله: رویدادهای چون انقلاب مشروطه، به قدرت رسیدن رضا شاه و حوادث مهم دوران سلطنت او، اقدامات استعمارگرانه انگلستان پس از جنگ جهانی اول در منطقه، روابط ایران و امریکا، نهضت ملی شدن صنعت نفت و نقش مصدق، کاپیتولاسیون، اصلاحات ارضی، خریدهای هنگفت نظامی ایران از غرب، بخصوص آمریکا در راستای تبدیل ایران به ژاندارم منطقه، جشن های تاجگذاری، روندی که به پیروزی انقلاب منجر شد، شکست طرح آمریکایی ها برای آزادی گروگان ها در طبس، شکست چند طرح کودتا پس از انقلاب اسلامی و سرانجام حمله عراق به ایران با حمایت امریکا.
هزاران سال از هبوط آدم صفی اللَّه بر سیاره زمین گذشته است و هنوز نبرد فی مابین حق و باطل بر پهنه خاک جریان دارد، اگر چه دیگر دیری است که شبِ
برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.
ناشر: شهید کاظمی
نویسنده: محمد قنبری
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 160
رمان داستانی از جنایات رژیم صهیونیستی علیه بشریت به خصوص انقلاب اسلامی ایران، از ترور دانشمندان هسته ای تا نبردهای بیوتروریسم و ربایش چهره های شاخص انقلاب اسلامی است.
ویژگی بارز این رمان، استفاده مستند نویسنده از اسناد تاریخی موثق برای فضاسازی و روایت داستانی است؛ به نحوی که اکثر اسامی و شخصیت های داستان با اسامی و مشخصات حقیقی خود وارد می شوند و بر مدار تخیل نویسنده، نقش شان را ایفا می کنند. همچنین حاوی عملیات های پیچیده اطلاعاتی و مهیج است که با کش مکش های داستانی، مخاطب را در جریان جنایات رژیم صهیونیستی قرار می دهد.
عقربههای ساعت عدد ده و بیست و دو دقیقه شب را نشان میدادند. صدای گریهٔ نوزاد تمام سالن را پر کرد. میخائیل روی زانوهایش نشست و کتاب مقدس۶ را بهصورت چسباند. سرش را به نشانهٔ شکرگذاری تا سینه پائین آورد.
یکی از پرستاران که بسیار محجبه بود از اتاق عمل خارج شد و به میخائیل مژدهٔ سلامتی میشل و پدر شدنش را داد و با خوشحالی از او دعوت کرد: «بفرمایید داخل جناب میخائیل. همسر و پسرتون منتظر شما هستند.»
میخائیل که پهنای صورتش از اشک خیس شده بود بلند شد. اشکهایش را پاک کرد و از جیب بالاپوش بلندش بطری آب مقدس را خارج کرد. بدون آن که به پرستار نگاه کند، بهسمت اتاق عمل حرکت کرد. بالای سر میشل ایستاد. قطراتی از آب مقدس را روی پیشانی و سینهٔ میشل چکاند. در حالی که روی لب اذکاری را به زبان عبری از کتاب مقدس تلاوت میکرد، انگشت سبابهاش را با آب مقدس، تر کرد و روی پیشانی و سینهٔ نوزاد تازهبهدنیاآمدهشان مالید..
خم شد و ابتدا گونهها و پیشانی میشل و سپس سینهٔ نوزادش را بوسید. دکتر و پرستاران از اتاق بیرون رفتند و خانوادهٔ جوان را تنها گذاشتند. نوزاد پسری را که مثل قرص ماه میدرخشید، بین حولهای سفید پیچانده و به آغوش پدر سپردند.
یکی از پرستاران با سینی استیل تمیزی وارد اتاق شد. روی سینی، شیردوشی قرار داشت. پرستار مشغول دوشیدن شیر میشل شد که بیحال روی تخت دراز کشیده بود و بهسختی با گوشهٔ چشم به میخائیل و پسرش نگاه میکرد.
شیرهای غلیظ زردرنگ، کمکم سفید و رقیق شدند. پرستار بهاندازهٔ یک بند انگشت از شیرهای تازهای که نرم و رقیق شده بودند، دوشید و آن را داخل قطرهچکان ریخت. همان طور که نوزاد در آغوش پدرش بود، نوک قطرهچکان را روی لبهای کوچکش گذاشت و بهآرامی دوسه قطره روی لبهای پسر زیباروی میخائیل چکاند
برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.
تاریخ مستطاب آمریکا کتاب طنزی درباره تاریخ آمریکا به قلم محمدصادق کوشکی است که مازیار بیژنی با کاریکاتورهایش آن را جذابتر کرده است.
تاریخ مستطاب آمریکا سه فصل کلی دارد: تشکیل آمریکا، آمریکا در جهان و آمریکا و ایران.
محمدصادق کوشکی در این اثر با تاریخ ایلات متحده شوخی کرده است. او همه چیز را در آمریکا حول سه محور دموکراسی، حقوق بشر و آزادی دانسته و میگوید اصولا هیچ چیز در امریکا وجود ندارد که به این سه موضوع مربوط نباشد.
از نکات منحصر به فرد این کتاب استفاده کوشکی از منابع مرتبط با آمریکا است که در خارج از ایران تولید شدهاند. همچنین او برای نگارش این کتاب از مشاوره عباس سلیمی نمین و فواد ایزدی، دو نفر از چهرههای آشنا با تاریخ آمریکا سود برده است.
اگر از شوخی آن هم در حوزه های بسیار جدی تاریخ و سیاست خوشتان میآید، شوخی کردن با تاریخ و سیاست آمریکا یکی از دلچسبترین شوخی های سیاسی و تاریخی است که به دل همه میچسبد.
محمد صادق کوشکی متولد آباده در استان فارس و استاد دانشگاه است او فارغ التحصیل دکتری اندیشه سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است و در قامت مدرس و کارشناس و پرورش یافته در مکتب انقلاب اسلامی در تلویزیون ایران هم حضور دارد.