نقد و بررسی
کتاب پایی که جا ماند : یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
کتاب پایی که جا ماند
متن تقریظ مقام معظم رهبری:
«تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما در چنگال نامردمانِ بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایتِ استثنائی از حوادث تکاندهندهای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردانِ ما را، و از سویی دیگر پسَتی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده میگذارد و او را مبهوت میکند. احساس خواننده، از یک سو: شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سوی دیگر: غم و خشم و نفرت. ۲/ ۶/۹۱»
معرفی کتاب:
آنچه از کتاب «پایی که جا ماند» بر میآید روایت صادقانه سیدناصر حسینیپور است که هیچ ادعایی در نویسندگی ندارد. از رفقا شنیدم که به شوخی از سید ناصر پرسیدهاند چرا شهید نشده است و او رندانه جواب داده بود: چون به دو چیز دل بسته بودم؛ یکی دوربین دیدهبانیم و دیگری یادداشتهای روزانهام. این کتاب هشتصد صفحهای خاطرات روزانه یک اسیر قطع عضو ایرانی است. این کتاب مقاومتِ صد و نوزده شهید را در یک محاصره و جنگ تمامعیار در جزیره مجنون نشان میدهد. این کتاب در حقیقت تصویری است از سرگذشت نامه یک نیروی اطلاعات و عملیات که لو رفته است و گوشه ای از سرگذشتنامه اسرای مجروح ایرانی است در زندانهای مخفی عراق و در بیمارستان الرشید بغداد. در فصلهای پایانی کتاب زندگی اسرای مفقودالاثر ایرانی را در اردوگاههای تکریت به تصویر میکشد و شمهای از مظلومیت اسرای مفقودالاثر را نشان میدهد، در اردوگاهی که وقتی بچهها از ستوان قحطان، معاون اردوگاه شانزده تکریت، میپرسیدند: «سیدی! ما کی آزاد میشویم؟ » و ستوان قحطان میگفت: «هر وقت دیدید مردی حامله شد، شما هم آزاد میشوید. » یعنی شما هیچ وقت آزاد نمیشوید چون مردان باردار نمیشوند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.