نقد و بررسی
قاطر غنیمتی: طنز دفاع مقدس
لولید و صاف شد. چشم در چشم که شدیم، وای خدا!
شاپور بود. زدم توی سرش.
– خاک تو سرت، کلاه آهنی رو روی باسن میذارن؟!
شاپور لبخند زد و گفت:«حکمتی توش داره علی»
-چه حکمتی علاف؟
– اگه ترکش بخوره توی سرم،راحت میشم. اما اگه بخوره
تو باسنم، یه سال باید مثل مراد رو شکم بخوابم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.