نقد و بررسی
مقر گردویی: خاطرات شفاهی رزمنده علی کریمی
اسلحه صادق را که با خودم آورده بودم برداشتم.
سرنیزه خیلی قشنگی بود.تصمیم گرفتم آن را برای اسلحه خوم بردارم.هرچه تلاش میکردم نمیتوانستم ، تصمیم گرفتم شبیه زورو، در سنگر، با تفنگ حرکات رزمی انجام دهم.روی سرم کلاه نظامی بود و با آن اسلحه ظاهر خنده داری پیدا کرده بودم. با هر حرکت ،فریاد«احسنت» و «آفری دلاور» بچه ها بلند میشد.بعد از ده دقیقه عرصه فعالیت های رزمی را کنار کذاشتم و سمت بچه ها رفتم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.