نقد و بررسی
سلوک شقایق: خاطرات مجید شاه حسینی
بارش بی امان گلوله های خمپاره بر تپه همچنان ادامه داشت و زمین در زیر این بارش مرگبار بر خود می لرزید. هر لحظه صفیری کوتاه با انفجاری در هم می آمیخت و موجی از روشنایی، چادر قیرگون شب را می شکافت. اما هر بار توده ای از سیاهی به این روزن حاصل از نور هجوم می آورد و شکاف چادر شب را می پوشاند؛ هرچند پوشاندن شکاف حاصل از ترکش های سوزان خمپاره به این سهولت میسر نبود! دریایی از اضطراب در دلم موج میزد و گذشت هر دقیقه را در نظرم همچون ساعت های متمادی جلوه گر می کرد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.