نقد و بررسی
سرگذشت استعمار 2: گرگ ها با چشم باز می خوابند
همین طور که در امتداد ساحل پیش می رفتیم و در جست و جوی مسیرهای تازه بودیم، در منطقه ای به نام تاراپاکا به یک اسپانیایی رسیدیم که کنار ساحل به خواب رفته بود.
کنار مرد اسپانیایی سیزده شمش نقره قرار داشت که تقریباً چهارهزار دوکای اسپانیایی می ارزید. ما نمی خواستیم چرت او را پاره کنیم اما می خواستیم از بار سنگین نقره ها خلاصش کنیم. به همین خاطر کاری کردیم که دنباله ی خوابش را در دنیای بهتری ادامه دهد. بعد نقره هایش را برداشتیم که راستش را بخواهید متعلق به او هم نبود…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.