نقد و بررسی
قطار احمر: روایتی کوتاه از زندگی شهید تهمینه اردکانی
هردوپای مرد قطع شده بود. ارتشی بود و سربازها با جیپ رسانده بودنش بیمارستان. وقتی گذاشتنش روی تخت، گفت “سربازا مرخصن” پسرهای جوان با سرهای تراشیده و صورت های آفتاب سوخته هی التماس می کردند و نمی رفتند. به پرستار گفت «من تاحالا به خاطر اینا یه آهم نگفتم مرخصشون کن برن.» سربازها که رفتند مرد از حال رفت، با دهان بازی که انگار می خواست بگوید «آه»! تهمینه اردکانی امدادگر، عکاس و مبارزیست که در سال های اولیه جنگ به جبهه می رود. این کتاب فصولیست از زندگی کوتاه و پرحادثه ی او.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.