نقد و بررسی
کتاب عهد کمیل
کتاب عهد کمیل
بخشی از کتاب عهد کمیل
چشمم افتاد به گوشه حیاط. دیدم کسی پدرم را در آغوش گرفته و داردگریه می کند. آنجا پا کوبیدم به زمین. با صدایی که پر از بغض و گریه و ناله بود،
گفتم: شما مگه نمی گید کتفش تیر خورده؟ مگه نمیگید بیهوش داره میاد؟ پس واسه چی شما دارید گریه می کنید؟
یکی گفت: ما فقط به خاطر این که کمیل حالش خوب نیس، داریم گریه می کنیم.
خواهر کمیل تماس گرفت با همسر همکار کمیل. با این اوضاع و احوال ، خواهرش شک کرد. تازه اینجا بود که فهمیدم اینها هم از قضیه بی خبرند.
گوشم را تیز کردم تا بفهمم او پشت گوشی چه می شنود و چه می گوید؛ اما از اتاق رفت بیرون.
بعد از چند دقیقه، آمد داخل اتاق و همین طور که گریه می کرد، گفت: داداشم به آرزوش رسید.
برای دیدن کتاب های بیشتر با موضوع ایثار و شهادت کلیک کنید.
.
Sadra –
چقدر این شهید مرده و باغیرت…علی رغم اینکه سن کمی داره.بخدا که شهادت قسمت همه کسی نمیشه… فقط میتونم بگم خیلی مرد بودی آقا کمیل… سفر بخیر جوون با غیرت امام حسین…
Darabii –
از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم. نکات اخلاقی بسیاری رادر جای جای کتاب مشاهده کردم. یک عاشقانه ارام و بسیار زیبا حتما بخونید فوق العاده ست من که از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم.
یازینب –
بسیار کتاب عالیی هست و بسیار تاثیر گذاره این کتاب بسیار الگوی خوبی هست برای ما هایی که میخوایم الگومون شهدا باشن
سیدعلی –
نسبت به سایر زندگینامه هاخیلی کم بود اما با توجه به مدت زمان کمی که این بانو با این شهید بزرگوار زندگی کردند قابل توجیهه … کاش بیشتر از زندگی این شهید نوشته شده بود از زبان مادر و دیگر اعضای خانواده ایشون
فیروزه حمیدی –
زندگی ساده و زیبایی داشتند و پایان زندگیشان هم زیبا بود(: اللهم ارزقنا از این زیباییها… ❤️
مسعود کمالی –
درود وسلام خدابر شهیدان راه حق چیزی که واقعا نظرمو جلب کرد سن کم همسر شهید بود.توی کتاب صفاوصمیمیت و سادگی موج میزد.توی تک تک لحظه های زندگی شهدا توجه به خدا دیده میشه. فکر نمیکردم شهید تااین حد شوخ وشیطون باشن.خیلی برام جالب بود.این کتاب رو به همه اونایی که فکر میکنن شهدا و همسرانشون خشکه مقدس اند پیشنهاد میکنم. قدر امنیت کشورمون رو بدونیم.امنیت اتفاقی نیست.چه زندگی های شیرینی به پایان رسیده تا زندگی های شیرین ما ادامه پیداکنه.خداعاقبت ماروهم ختم به شهادت کنه انشالله.
ماریه –
خیلی قشنگ بود همین امشب خریدم و چند ساعته تمومش کردم متن روان و خوبی داشت
اقدسیان –
متن روان و پرکششی داشت. از خواندنش پشیمان نیستم. بیشتر محبت بین زن و شوهر رو به تصویر کشیده بود
نگار –
چه قدر من این کتاب و دوست داشتم کمتر از ۳ ساعت تمومش کردم روایت فوق جذابی بود از آدم های نایاب و کم یاب هر خط و هر کلمه اش جذاب و گیرا بود و من همه اش رو حتی آخرش رو هم بالبخند خوندم … شهادت آقا کمیل لبخند به لبم آورد چون که لایق شهادت بودند و چه خوبه که آدما به چیزی که لایقش هس میرسن… 🙂
محمدمشکاتیان –
خیلی زیبا خیلی خیلی نشون دادن ک حتما آدم نباید بخاطر شغلش با همه بد اخلاق باشه و قیافه بگیره چطوری تو اون مدت کم نامزدی همه عشقشونو نثار همسرشون کردن
بهمن –
داستان عاشقانهی شهید کمیل صفری تبار و همسرشون هست که بعد از هفت ماه زندگی عاشقانه؛ شهید کمیل(مصطفی) در نبرد با گروهک تروریستی پژاک در منطقهی جاسوسان کردستان عاقبتش ختم به خیر و شهادت میشه. اون چیزی که در خاطرات همسران شهدا فراوون دیده میشه کیفیت زندگیشون هست که اگرچه گاها کم بوده اما به قدر یک عمر طعم محبت رو چشیدند. به استناد متن کتاب و به نقل از شهید: ما ارزوی شهادت داریم و اگر شهادت روزی ما نشد انشاءالله که خدا اجر شهید رو به ما عطا کنه.
گمنام –
خیلی عالی بود حتما بخونید انشا الله که شهید بزرگوار کمکمان کند.
علی اکبری –
کتاب خوبیست. الگویی برای جوانها که چطور کنار هم شاد وخوش زندگی کنند و قدر همدیگر را بدانند. این کتاب من را شدید ا یاد دوران نامزدیم انداخت که محل کارش تهران بود و دوری سخت بود
محسنی –
زیبا بود مثل همه کتابهایی که درمورد شهدا نوشته شده خوشبحال شهدا سلام خدا برشهیدان راه حق