نقد و بررسی
لاله های نوجوان 28: من ساعت زلفا هستم
معرفی کتاب
دختر کوچکی که در کردستان و در شهر سردشت زندگی می کردو من روی طاقچه خانه شان ،زمان تولدش را سه و بیست و هفت دقیقه ی صبح روز 30 شهریور ماه 1350 نشان دادم.
با چرخش عقربه های من ،زلفا روز به روز بزرگتر میشد.
پدر زلفا با من سروکار داشت و ساعت ساز بود .در هر خانه ای به مشکل میخوردم،پدر زلفامرا تعمیر و مشکلم را حل می کرد.زلفا نوع مچی مرا خیلی دوست داشت .پدرش قول داده بود تا مرا برایش تهیه کند .بلاخره این اتفاق افتاد…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.