نقد و بررسی
کتاب پسرک فلافل فروش: زندگینامه و خاطرات طلبه جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری
کتاب پسرک فلافل فروش
پسرک فلافل فروش عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است.
شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن 93 در سامرا به فیض شهادت نائل آمد.
این کتاب حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات می باشد.
این کتاب در 160 صفحه منتشر شده و علاوه بر خاطرات، در انتهای کتاب، تصاویر شهید ذوالفقاری نیز چاپ شده است.”
.
مهدی –
با خوندن این کتاب فک کردم واقعا بعضی شهدا هستند که دوبار متولد میشوند. ابراهیم هادی دوباره متولد میشودبه قدری این دو شهید با هم مانوس هستند که گویا در وجود هادی ذوالفقاری ابراهیم هادی جدیدی زندگی میکند. یا ابراهیم همت دیگری می آید با آمدن مصطفی صدرزاده. ما باید اینو بدونیم که بعضی شهدا برای بیدار شدن من و تو از خواب غفلت…، دوبار به این دنیا می آیند ، بیدار شویم از خواب غفلت… چقدر حس قشنگی داره خوندن خاطرات شهدا! کاش درس بگیریم از زندگیشون… اگر کتاب سلام بر ابراهیم رو خونده باشید لذت خوندن این کتاب براتون دوچندان میشه.اگر هم نخوندید توصیه میکنم حتما بخونیدش انگار مکمل همدیگه هستن، فقط نامگذاری کتاب خیلی چنگی به دل نمی زد، نویسنده میتونست اسم بهتری رو کتاب بگذاره
Donya –
کتابی بود که من شخصا با خوندنش خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم،وجالب برام با اینکه،
الگوی این شهید، شهید ابراهیم هادی بود من این کتاب برام تاثیر گذارتر بود تا سلام بر ابراهیم نمیدونم شاید واسه اینه که این بزرگوار در زمان ما زندگی میکرد،تو همین جامعه کنونی! تو همین فضایی که هر لحظه شاهد انواع گناه وفسخ وفجور هستیم! ولی هادی ذوالفقاری مثل خیلی از ماها توجیه نکرد، بهانه نیاورد… با اون روح بزرگی که داشت طوری رو خودش کار کرد بتونه با قدرت از بند همه این تعلقات مادی رها بشه وخدا خودش خریداریش کنه و نهایتا پرکشید… روحش شاد…
گمنام –
خیلی جذاب و جانانه بود…. مثل تمامی زندگی نامه های دیگه ای که از بزرگان داریم ابتدا قصه فقط از یه نقطه شروع میشه : و یک موضوع مهم، خودسازی ! و کم کم انسان توی مسیر قرار میگیره و رشد میکنه ،خوش بحال انسانهایی که با اراده محکم خود تا آخر پای عهدشون موندن… # سوره مبارکه احزاب آیه 23. ” من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا ” ” در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.”
صدرا –
تصور اینکه این شهدا، همین هوایی رو نفس می کشیدن که ما تنفس میکنیم، روی زمینی راه میرفتن که ما میریم و مال همین دوران در هم برهم هستند منو به وجد میاره غبطه خوردم ، حظ بردم از این همه درستی ، عشق و جسارت… کاش این شهدا برای ما هم دعا کنند که اینقدر غرق امروز و فردامون نباشیم
یسنا –
هم دوره بودن با این انسانهای بزرگ حس خوبی به آدم میده نکته مشترکی که بین این دسته دیدم همواره مشغول کردن خودشون به کار بوده. بیکاری بد دردیه ، نکته ی دیگه ای که هست اینه که هر کاری که با دل ات سازگار نباشه هم بیکاریه .افتخار میکنم تو دوره این بزرگ مردان زندگی کردم و اینا الگوهای من هستن?
یسنا –
هم دوره بودن با این انسانهای بزرگ حس خوبی به آدم میده نکته مشترکی که بین این دسته دیدم همواره مشغول کردن خودشون به کار بوده. بیکاری بد دردیه ، نکته ی دیگه ای که هست اینه که هر کاری که با دل ات سازگار نباشه هم بیکاریه .افتخار میکنم تو دوره این بزرگ مردان زندگی کردم و اینا الگوهای من هستن?
علیرضا –
کتاب خیلی خیلی جالبی بود واقعا لذت بردم.مخصوصا از جمله خوب کتاب که بهم آرامش داد وساعتها به فکر فرو رفتم: به الله قسم چشمی که به نامحرم بیفتد توفیق شهادت ندارد… با این جمله ترسیدم واز این به بعد بیشتر رعایت میکنم یک مستند هم از این شهید بزرگوار هست تونستید نگاه کنیدقشنگه. و من الله توفیق