نقد و بررسی
کتاب مدافعان حرم 3: شبیه خودش (شهید حامد جوانی)
کتاب مدافعان حرم 3
کتاب مدافعان حرم 3 با توجه به موضوعی که دارد برای مخاطب جذابیت خاصی دارد؛ اما این جذابیت در قلم و نوع روایت ها مکملی ندارد.
زمان ارتقاء درجه اش رسیده بود. آن روزها داشت آماده می شد دوباره برگردد سوریه. هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای اداری ترفیع و بیشترشان هم درجه ی جدید روی دوششان نشسته بود…
شهید حامد جوانی از ابتدای کودکی علاقه زیادی به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام داشت؛ این شهید در ابتدا جانباز شده و دست هایش قطع می شود به دلیل شباهتی که به حضرت عباس علیه السلام پیدا می کند به شهید ابوالفضلی شهرت پیدا می کند.
.
Nima –
سلام الله علی رسول الله و آله رسول الله …. صل الله علیک یا ابوالفضل العباس …. سلام الله علی جمیع الشهدا …. نمی دونم چی شد که اصلا خواستم کتاب ایشونو بخونم، نمیدونم واقعا …. ولی هر چی بود راضیم که کتاب رو خوندم، که کتاب ” شهیدِ ابوالفضلی ” رو خوندم. شبیه خودش یعنی شبیه به ابوالفضل العباس…. آقا حامد، شهید جوانی جوان، شهیدِ ابوالفضلی، فردای قیامت منتظرم بیای شفاعتم …. ان شاءالله که شفاعتم کنی? سلام من رو به محضر امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) برسون❤️ پ ن ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ : تقریبا ده دوازده روز پیش کربلا بودم، اینکه تو صحن حضرت عباس (ع) شما و شهید صدرزاده یهویی یادم بیاین و یادتون کنم اصلاااا اتفاقی نیست، ارادت ویژه ی شما به حضرت عباس (ع) هستش و لا غیر .
Darya –
سلام الله علی رسول الله و آله رسول الله …. صل الله علیک یا ابوالفضل العباس …. سلام الله علی جمیع الشهدا …. نمی دونم چی شد که اصلا خواستم کتاب ایشونو بخونم، نمیدونم واقعا …. ولی هر چی بود راضیم که کتاب رو خوندم، که کتاب ” شهیدِ ابوالفضلی ” رو خوندم. شبیه خودش یعنی شبیه به ابوالفضل العباس…. آقا حامد، شهید جوانی جوان، شهیدِ ابوالفضلی، فردای قیامت منتظرم بیای شفاعتم …. ان شاءالله که شفاعتم کنی? سلام من رو به محضر امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) برسون❤️ پ ن ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ : تقریبا ده دوازده روز پیش کربلا بودم، اینکه تو صحن حضرت عباس (ع) شما و شهید صدرزاده یهویی یادم بیاین و یادتون کنم اصلاااا اتفاقی نیست، ارادت ویژه ی شما به حضرت عباس (ع) هستش و لا غیر .
Nima –
خیلیی دوست داشتم این کتاب رو. یک جوان ۲۴ سالهی ترک عاشق حضرت عباس و به قول ترک ها، حسین چی… چقدر باید عاشق باشی که مثل معشوقت پر بکشی. آخر کتاب هم پایان خوبی داشت. دیدار با حضرت آقا و حرفهای دلگرم کنندهی ایشون…
MareamAhmadi –
حامد جان، با این کتاب بیشتر با تو آشنا شدم. در قهقهه مستانه و الهی خود ما رو هم دعا بکن که دنیا بد دنیایی هست.
MAhdi –
خیلی این کتاب حال خوبی داشت امشب که شب تولد امام جواد (ع) و حضرت علی اصغر (س) هست و داره بارون میباره کتابو خوندم مثه همین بارون چشمای منم با خوندن کتاب میباریدن . چه قدر دلم میخواد منم همین مسیرو برم خدایا کاش گناه نکردن برام عادت بشه کاش این شهید عزیز دست منم بگیرن
گمنام –
خیلی کتاب خوبیه پیشنهاد میکنم بخونید انشا..شهدا ما رو شفاعت کنن
مهدی –
شهید حامد زمانی؛ در سن بیست و پتج سالگی شربت شهادت رو سرکشید و شبیه خودش؛ ارباب و مولایش؛ حضرت ابوالفضل با تقدیم چشمها و دستانش در راه معشوق به ملاقاتش رفت. خوش به سعادتش و تبریک پدر و مادر صبورش از روی عکس روی جلد؛ جوانی حامد جوان چندان هویدا نبود؛ این سن کم و این همه دوری از زمین و داشتن نفسی آسمانی و در پایان؛ ماجرای جانبازی تا شهادت تاثیرگذار و در عین حال غمگین بود. هنوز بعد از چند روز که خوندن کتاب تمام شده ذهنم درگیر این شهید هست که توسته بود نحوهی شهادتش رو از قبل نقاشی کنه
Ali –
بخونید و بخوتید و بخونید …با اینکه کوتاه بود داستان این شهید بزرگوار ولی سراسر شور و هیجان داشت و من به ایشون افتخار میکنم …خوش به سعادت شون