نقد و بررسی
کتاب اردوگاه عنبر
کتاب اردوگاه عنبر
اردوگاه عنبر خاطراتی از سه آزاده جنگ تحمیلی به نامهای حسین فرهنگ اصلاحی، مهدی گلاب و غلامحسین کهن است
«آفتاب غروب میکرد که به هوش آمدم. آن غروب چقدر برایم حزنانگیز بود! به دوروبرم نگاهی انداختم. دو شهید پهلویم خفته بودند. آنها چقدر آرام بودند و من چقدر ناآرام. دستم تا مچ خونی بود. گلویم بهسختی میسوخت و تشنگی کلافهام کرده بود. با زحمت و مشقت، قمقمهٔ شهید بغلدستم را باز کردم.
.
جهادی –
سلام بر شهدا و آزادگانی که کمتر از شهدا اجر وثواب ندارند من همیشه در حسرت جایگاه این آدما هستم الانم که این سه تا آزاده با اتفاقهایی که براشون افتاده واقعا دگرگونم کردن
احد –
خیلی جالب بود خاطرات زیارت رفتن اسرا را زیبا بیان کرده بود ! کلا خوندن خاطرات اسرا همیشه جذابیت های خودشو داره هر دفعه چیزای جدیدی فهمیدم…واقعا روحیهی عجیب مقاومته اسرا تامل برانگیز است. که هیچوقت تکراری نمیشه و آدمو به تحسین وا میداره.
اسما –
تقریظ: «تدوین و انتشار خاطرات آزادگان، کاری ماندنی و در شکل بخشیدن به تاریخ ما در آینده دارای تاثیری مخصوص خود است. بعضی از نوشتهها از لطف و دقت هم برخوردار است.
اسما –
تقریظ: «تدوین و انتشار خاطرات آزادگان، کاری ماندنی و در شکل بخشیدن به تاریخ ما در آینده دارای تاثیری مخصوص خود است. بعضی از نوشتهها از لطف و دقت هم برخوردار است. عاقبتت به خیر
شادمهرر –
(در این جزوه، قصه اول و آخر) نکته جالب، همخوانی ماجراهایی است که در اردوگاههای دور از هم و بر سر آدمهای جدا و ناآشنا با هم، آمده است، و این است یکی از ثمرات حکومت ظالمانه و جابرانه حزب و در نهایت، فردی که جز به حفظ خود به هیچ چیز دیگر، و از جمله به ارزشهای انسانی، ذرهای و لحظهای نمیاندیشد.»
سید –
جالب بود تا حالا خاطرات زیارت رفتن اسرا رو نخونده بودم! کلا خوندن خاطرات اسرا همیشه تازگیهای خودشو داره هر دفعه چیزای جدیدی فهمیدم… یکیش روحیهی عجیب مقاومته اسراست که هیچوقت تکراری نمیشه و آدمو به تحسین وا میداره. تقریظ: «تدوین و انتشار خاطرات آزادگان، کاری ماندنی و در شکل بخشیدن به تاریخ ما در آینده دارای تاثیری مخصوص خود است. بعضی از نوشتهها از لطف و دقت هم برخوردار است. (در این جزوه، قصه اول و آخر) نکته جالب، همخوانی ماجراهایی است که در اردوگاههای دور از هم و بر سر آدمهای جدا و ناآشنا با هم، آمده است، و این است یکی از ثمرات حکومت ظالمانه و جابرانه حزب و در نهایت، فردی که جز به حفظ خود به هیچ چیز دیگر، و از جمله به ارزشهای انسانی، ذرهای و لحظهای نمیاندیشد.»