نقد و بررسی
حالا این کرگردن را قورت بده
روی قله نسیم، باد صورت خسته کرگدن رو نوازش می داد و کرگدن با تمام ناراحتیش خوشحال بود که تا چند لحظه دیگه میمیره و بالاخره راحت میشه.
پس چشمهاش رو بست و آماده پرت کردن خودش شد که باز صدایی در دلش گفت: همیشه امیدی هست چون همیشه امیدساز هست.
ولی کرگدن پوزخند تلخی زد و گفت: چه امیدی؟ امید فقط برای اینکه بیشتر زجر بکشم و دیرتر خودم رو راحت کنم.
کرگدن به جلوی قله اومد و چشماهش رو بست…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.