نقد و بررسی
کدو قلقله زن کی برگشته بود؟
معرفی کتاب
وقتی پیرزن از جنگل بزرگ میگذشت، شیر و پلنگ و گرگ، به نوبت سر راهش را گرفتند، تا او را بخورند. اما پیرزن گفت: دخترم باردار است، اجازه بدهید بروم و بچهاش را به دنیا بیاورم و برگردم، بعد من و نوهام را بخورید. مردم آنقدر قصة کدو قلقلهزن را در خواب و بیداری برای بچههایشان تعریف کرده بودند که به گوش شیر و پلنگ و گرگ هم رسیده بود. آنها هم میدانستند،
پیرزن داخل کدو میرود و قل میخود و به سمت خانه میآید. پیرزن این موضوع را میدانست به همین دلیل برای رفتن به خانه و گول زدن شیر و پلنگ و گرگ که منتظر او بودند فکر دیگری کرد و از مسیر غیرمنتظرهای به خانهاش رسید.
این کتاب همراه با تصاویر، برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.