نقد و بررسی
کتاب زخمی لبخند
کتاب زخمی لبخند
«زخمی لبخند»؛ روایت هایی از زندگی مربی جهادگر شهید علی خلیلی
دفاع از ارزشهای انسانی در هر نقطه از جهان مورد تحسین ملت هاست و افرادی که در این راه از مال و جان خود میگذرند در هر ملتی ارزشمند و مورد احترام هستند و بعنوان اسطوره و قهرمان به مردم شناسانده میشوند. از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن نامشان استفاده میکنند. زنده نگه داشتن قهرمانان است که معنای حقیقی ارزشها را حفظ میکند و میتواند این ارزشها را در جریان زندگی مردم بخصوص نسل جدید تزریق کند.
اینکه کسی جان خودش را برای بپا داشتن یک ارزش فدا کند یعنی رویاندن و به ثمر نشاندن و منتشر کردن این ارزش در بطن جامعه. علی خلیلی جوان دهه هفتادی که زندگی ساده و آرامش را در گوشهای از شهر با مسجد، هیأت و طلبگی و تربیت نوجوانان پر میکند و در این مسیر با جدیت تمام از انجام کوچکترین کارها ابایی ندارد. علی خلیلی نماد تک تک جوانانی است که هر کدام در دلشان شور و شعور انقلابی را دارند و محبت اهل بیت (ع) و نشاط بندگیشان به آنها قدرت بخشیده است تا در مسیر حق درستترین انتخاب را داشته باشند. برخلاف آنچه دشمنان ایران اسلامی میخواهند و سعی میکنند که جوانان را بینشاط، خسته، خموده و خالی از هر دلبستگی اعتقادی نشان دهند ولی وجود جوانانی چون شهید علی خلیلی و تمام شهدای دهه هفتادی و هشتادی مهر باطلی بر خیال آنهاست.
علی خلیلی در 25 تیر ماه سال 1390(شب نیمه شعبان)وقتی در خیابان متوجه تعرض چند جوان با حالت غیر طبیعی به دو خانم جوان میشود، جلو میرود و تذکر میدهد. دو خانم جوان موفق به فرار میشوند ولی شهید خلیلی با ضربه چاقوی یکی از جوانها زخمی و شاهرگ گردنش بریده میشود. کتاب زخمی لبخند روایتهایی از زندگی و شرح ماجرای آن شب و دو سال مجروحیت و نهایتاً شهادت علی خلیلی است که از زبان مادر و یکی از دوستان نزدیگ این شهید عزیز روایت شده است.
جهت مطالعه کتابهای بیشتر با موضوع ایثار وشهادت اینجا کلیک کنید.
.
Nima –
کتاب خیلی جالبی بود به دلم نشست
MareamAhmadi –
این شهید به همه نشون داد اگه خدا برات شهادت امضا کرده باشه فرقی نداره کجا باشی بلاخره شهید میشی
Darya –
دوران زخمی بودن شهیدی که تو دوران خودمون میزیسته و کنار ما نفس میکشیده و به خاطر من وامثال من جونشو از دست دادهخیلی برام داغون کننده بود هرچند کتاب نتونسته بود زیاد حس اون لحظات رو نشون بده ولی من خودم با خوندنش به اونجا واتاق شهید پرواز کردم?
شیدا –
ای والله و باریکلا به غیرتت داداش دوس دارم مثل شما با غیرت باشم و حواسم به ناموس خودم وبقیه باشه یه جورایی میشه گفت ناموس پرست برام دعا کن بتونم راهت رو ادامه بدم
?اکبری? –
عااااالییی واقعا عالی بود کتاب داداش علی، دعا کن خدا توفیق بده منم بیام پیشت، داداش علی…