نقد و بررسی
کتاب بیخیال
کتاب بیخیال
«علی بیخیال» زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
«هر وقت به زیارت بهشت زهرا (س) میروم، سعی میکنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند، هرچند ما آنها را نشناسیم و ارادت ظاهری نداشته باشیم.
یقین دارم اینان در آسمان بیشتر از زمین شناخته شدهاند. اصلاً دیدن چهرهٔ خوبان عالم، در روح و روان انسان اثر میگذارد، چه رسید به اینکه این خوبان، از شهدا باشند.
از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه ۲۷ آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لابه لای قبور عبور میکردم که چشمم به تابلو یک شهید خورد.
کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بیکفن. در آنجا جملهای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریدهام، هربار میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر میشد!!»
همانجا نشستم. چهرهاش به نوجوانی میخورد که هنوز محاسنش نروئیده. آنجا نوشته بود: هنرمند شهید علی حیدری.
آن شب گذشت و در نهانخانه قلب ما، نام علی حیدری نیز جاودانه شد. مانند شهیدان ابراهیم هادی و علیرضا کریمی و شاهرخ ضرغام و…
مدتی بعد زمانی که کتاب عارفانه جمع آوری میشد، شنیدم که یکی دیگر از شاگردان آیت الله حق شناس بوده هم مانند شهید احمد نیری، حالات عرفانی عجیبی داشته و سال ۱۳۶۳ شهید شده. نام آن شهید والامقام، علی حیدری بود.
جهت مشاهده کتابهای بیشتر با موضوع ایثار وشهادت اینجا کلیک کنید.
.
بازمانده –
امیدوارم مورد شفاعتشون قرار بگیریم
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش
بازمانده –
واقعا نمیدونم این شهدا چی بودن یا بهتره بگم از کجا اومده بودن و کی بودن من وقتی از این دست کتابا میخونم واقعا از دنیا جدا میشم و حس پرواز بهم دست میده و دعا میکنم که شهید بشم وتا یه مدت خیلی حس روحانیه فوق العاده ای رو تجربه میکنم
امیدوارم مورد شفاعتشون قرار بگیریم
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش
عطر یاس –
شهدا همگی والا مقام بودند اما داستان این شهید واقعا متفاوت بود و قطعا جز اولیاالله هستند
حمیده –
بعضی کتابها یا نوشته ها حس خوبی بهمون میده و من همین حس رو نسبت به این کتاب دارم حس میکنم این کتاب رو حتی از خیلی کتاب شهدای دیگر بیشتر دوست دارم
آیدا –
سلام این کتاب رو برای بار دوم خوندم لحظات معنوی رو برام رقم زد، یه جاهایی میشد وسط متن شروع می کردم با شهید صحبت کردن… و در خواست می کردم که دست ما رو هم بگیره، مخصوصا اون داستان اخرش رو که یه جورایی از کرامات شهید است یه جایی داره کتاب که ایشون می فرماید آتش جهنم در مقابل آتش هجران من به خداوند متعال کم میاره(دقیقش رو یادم نیست) این خیلی والاست ایشون کجا ها سیر می کرده… اما… اما… با کمک ایشون همین مقام ها برای ما هم دستیافتنی است
آیدا –
سلام این کتاب رو برای بار دوم خوندم لحظات معنوی رو برام رقم زد، یه جاهایی میشد وسط متن شروع می کردم با شهید صحبت کردن… و در خواست می کردم که دست ما رو هم بگیره، مخصوصا اون داستان اخرش رو که یه جورایی از کرامات شهید است یه جایی داره کتاب که ایشون می فرماید آتش جهنم در مقابل آتش هجران من به خداوند متعال کم میاره(دقیقش رو یادم نیست) این خیلی والاست ایشون کجا ها سیر می کرده… اما… اما… با کمک ایشون همین مقام ها برای ما هم دستیافتنی است