سبد خرید 0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

معرفی بهترین کتاب‌های شهدای مدافع حرم 9

شهدای مدافع حرم

معرفی گلچینی از بهترین کتابها در مورد شهدای مدافع حرم

 

در این مقاله به معرفی 5 کتاب دیگر از بهترین کتابهای شهدای مدافع حرم آشنا می‌شویم. شهدای مدافع حرمی که اگر در آن‌سوی مرزها پنجه در پنجه اهریمن نمی‌انداختند، بقول مقام معظم رهبری حفظه الله باید در شهرهای خودمان با آنها درگیر می‌شدیم.

 

1- کتاب مشتاق الحسین، روایتی از زندگی حسین مشتاقی از شهدای مدافع حرم

 

مشتاق الحسین: روایت زندگی شهید مدافع حرم حسین مشتاقی

ناشر سرو سرخ

نویسنده زینب بابکی

سال نشر : 1399

تعداد صفحات : 248

معرفی کتاب

«مشتاق الحسین» روایت زندگی حسین مشتاقی از شهدای مدافع حرم است که یکی از سیزده قهرمان حماسه ماندگار خان‌طومان است. خان‌طومان در جنوب غربی حلب سوریه واقع است. شهرک خان‌طومان یکی از اصلی‌ترین راه‌های کمک‌رسانی عناصر تروریستی از شمال به جنوب استان حلب محسوب می‌شد و به خاطر نزدیکی به اتوبان حلب-دمشق از اهمیت استراتژیک برخوردار است. خان‌طومان در روز پنجشنبه، شانزدهم اردیبهشت‌ماه سال 1394 با تهاجم وحشیانه بیش از دو هزار تکفیری «جبهه النصره» که دست به نقض آتش‌بس زده بودند مواجه شد.

برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

2- کتاب بر بلندای حلب

 

شهدای مدافع حرم

“روایتی از مقاومت نیروهای ارتش جمهوری ‌اسلامی ‌ایران مقابل داعش

خاطرات قاسم قاسمی، رزمنده ارتش جمهوری ‌اسلامی ‌ایران که در دومین گروه اعزامی ارتش، در اسفندماه سال 1394، به عنوان نیروی مستشاری عازم سوریه شد و پس از استقرار در دمشق، به خلصه اعزام شد و در گردان حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام ماموریت خود را آغاز کرد.

گزیده از کتاب:

فرمانده گردانی بودم که یک گروهانم کامل از هم پاشیده بود، گروهان دیگرم هم، مهماتی برای جنگیدن برایش نمانده بود. از فرمانده گروهانم (محسن قوطاسلو) خبری نداشتم و فرمانده محورم هم در یکی از خانه ‌های بی ‌نام و نشان روستای برنه، با مرگ دست و پنجه نرم می ‌کرد و نمی ‌دانستم باید خودم را چگونه به او برسانم.
دوباره شعار دادن نیروهای دشمن شروع شده بود. صدایشان به حدی نزدیک بود که احساس می‌ کردم داخل کوچه هستند. این حربه‌ آنها کاری ‌تر از جنگیدنشان بود و در این مواقع ترس را کاملا توی چهرۀ بچه ‌ها می‌ دیدم.
سریع دست به کار شدم و از صفرزاده خواستم که با صدای شعار، منطقه را به آشوب بکشد. خودم هم بلند شدم و با بچه ‌ها شروع کردیم به شعار دادن!
نیمی از روستا یک پارچه صدا شده بود و هرچند تعدادمان بیشتر از بیست نفر نبود؛ ولی چون در سنگرهای متعدد و روی ساختمان ‌ها مستقر بودیم، صحنه‌ زیبایی خلق شده بود.
صفرزاده به سبک بچه‌ های فاطمی شعار می‌ داد. با صدای بلند و مردانه ‌اش فریاد می ‌زد: “نعرۀ… حیدری” و بقیه با تمام توانشان نعره می‌ کشیدند: “یا علی…!”
با کاری که بچه ‌ها کردند، صدای دشمن میان نعره ‌های مردانه بچه ‌های فاطمی گم شد و به تدریج سکوتی مرگبار روستا را فرا گرفت …

برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

3- کتاب بی تو پریشانم: زندگینامه داستانی شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ از شهدای مدافع حرم

 

شهدای مدافع حرم

کتاب «بی تو پریشانم» به قلم و روایت زینب پاشاپور همسر شهید محمد پورهنگ از شهدای مدافع حرم به رشته تحریر در آمده است.

همسر شهید در این کتاب به روایت نکته هایی ناب از ویژگی های بارز شهید حجت الاسلام پورهنگ و خاطراتی از ماموریت تبلیغی ایشان به شهر لاذقیه سوریه می پردازد.
قلم نویسنده به شیوه ای داستانگونه و دلکش آدمی را با خودش تا لحظه به شهادت رسیدن حجت الاسلام محمدپورهنگ همراه میکند و حلاوت جانفشانی ها، سختی ها، غریبانه دفاع کردن از حریم ولایت و کار فرهنگی کردن در شهری جنگ زده چون سوریه را به دل و جان خواننده میچشاند.

انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتاب‌های دفاع مقدس، خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیت‌های گسترده‌ای دارد، از زیرمجموعه‌های بنیاد فرهنگی روایت فتح است. بنیاد فرهنگی روایت فتح متولی جشنواره‌های بین‌المللی فیلم مقاومت، جشنواره تئاتر مقاومت، جشنواره هنر مقاومت است و در حوزه‌های تئاتر و هنرهای نمایشی، مستند، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات و رسانه فعالیت دارد.
برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

4- کتاب تو جای همه آرزوهایم: زندگی نامه داستانی شهید لشکر فاطمیون نعمت الله نجفی از شهدای مدافع حرم

شهدای مدافع حرم

کتاب تو جای همه آرزوهایم، نوشته سمیه گنجی است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.

این کتاب زندگی‌نامه‌ی داستانی شهید لشکر فاطمیون؛ نعمت‌اله نجفی از شهدای مدافع حرم است.

بعد از نماز صبح دردش کمی فروکش کرده بود. ثریا صبحانه نعمت اله را آماده کرد که بخورد و برود سرکار؛ بیشتر از این نمی‌توانست در خانه بماند.

نعمت اله چایی را که برد سمت دهانش، با ثریا چشم در چشم شد. لحظه‌ای مکث کرد. چایی را گذاشت روی سفره و گفت: «ثریا دیشب برای یه لحظه فکر کردم امشب رو دیگه صبح نمی‌کنم. پیش خودم گفتم تموم شد. داشتم فکر می‌کردم که باید از همه چی دل بکنم. به همه فکر کردم، دیدم می‌تونم از همه دل بکنم، حتی بچه‌ها، ولی از تو نه؛ دیدم چقدر محاله بتونم از تو دل ببرم…» اشک گوشه چشم ثریا جمع شد؛ زبانش از شوق آنچه می‌شنید بند آمده بود، فقط با چشم‌هایش به نعمت اله فهماند که او هم …

برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

5- کتاب دخترها بابایی‌ اند

شهدای مدافع حرم

معرفی کتاب دخترها بابایی‌اند

دخترها بابایی‌اند، مجموعه روایاتی از شهید جواد محمدی از شهدای مدافع حرم به روایت خانواده این شهید است که به قلم بهزاد دانشگر نوشته شده است.

شهید جواد محمدی از شهدای مدافع حرم چهارمین شهید مدافع حرم شهر دُرچه از توابع اصفهان است که در ۱۱ خرداد ماه سال ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۶ با اصابت گلوله به پا و پهلویش همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد و به وطن بازگشت.

 درباره کتاب دخترها بابایی‌اند

در این کتاب شرحی از روابط پراحساس این شهید با خانواده‌اش را می‌خوانید. در این کتاب هر راوی از منظر شخصی خود درباره قهرمانش می‌گوید. این روایات به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که یکدیگر را کامل می‌کنند و در عین حال استقلال دارند و همه در نهایت تصویری از شهید مدافع حرم و خلق و خو و روش و منش او به ما می‌دهند.

 خواندن کتاب دخترها بابایی‌اند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

همه علاقه‌مندان به سرگذشت و خاطرات شهدا، به ویژه شهدای مدافع حرم.

بخشی از کتاب دخترها بابایی‌اند

بیست‌ویکی‌دو سالش که بود، یک شب منزل بابایم بودیم. جواد معمولاً با باباحاجی خیلی جور بود و باهاش شوخی می‌کرد. آن شب، باباحاجی بین شوخی‌هایشان رو کرد به ما که چرا فکری به حال زن‌گرفتن این بچه نمی‌کنید؟ من خندیدم و گفتم باشد بابا، یک فکری می‌کنم.

صبح روز بعد، جواد گفت ننه، چه فکری کردی؟ گفتم دربارهٔ چی فکر کنم؟ گفت خب زن‌گرفتن من دیگر! مگر به باباحاجی نگفتی که یک فکری می‌کنی؟ گفتم به همین جَلدی؟۶ گفت پس تا شب فکرهایت را بکن. گفتم جواد، ننه، حالا حاجی یک چیزی گفت. اگر ما الان بخواهیم درِ خانهٔ کسی را بزنیم، می‌گویند داماد چه دارد؟ می‌خواهی چه جوابی بدهی؟ گفت می‌گویم خدا حفظشان کند: یک آقا و ننهٔ دسته‌گل. با یک فامیل که مثل کوه پشتم هستند. این خانه هم که هست.

گفتم خدا این‌هایی را که گفتی حفظ کند؛ ولی این‌ها را که نمی‌توانی بیندازی پشت قبالهٔ عروس! این خانه هم توی قبالهٔ من است. باید از خودت یک چیزی داشته باشی. جواد سری تکان داد و بلند شد رفت سر کارش.

یکی‌دو ماه بعد، بابایم خبر داد که یک تکه‌زمینِ پشت خانه‌مان را می‌خواهند بفروشند. به جواد گفتم اگر می‌خواهی کاری کنی، الان وقتش است. گفت من الان ششصدهزار تومان بیشتر ندارم. دویست‌هزار تومان هم می‌توانم وام بگیرم. شما می‌توانید کمکم کنید؟ گفتم خب ما هم که تنهایت نمی‌گذاریم.

زمین را خریدیم دومیلیون و چهارصد. هفتهٔ بعدش آمد که خب این هم زمین! دیگر منتظر چه هستید؟ از این سماجتش خنده‌ام گرفت. کلاً همین جور بود. اگر می‌خواست کاری انجام بدهد، دیگر کسی یا چیزی حریفش نمی‌شد. کوتاه نمی‌آمد. گفتم اصلاً بگو ببینم، چه‌جور دختری می‌خواهی؟

شروع کرد به سخنرانی که زن من باید خانواده‌دار باشد، مؤمن باشد، حجابش خیلی خوب باشد، اهل مسجد و بسیج و هیئت باشد. اگر من خواستم این‌جور جاها بروم، جلویم را نگیرد. گفتم اوه! حالا برو، اگر همچین دختری پیدا کردی، بیا بگو تا برویم خواستگاری!

دو یا سه هفته بعدش آمد که ننه، خانم سلیمانی، دختر فلانی را می‌شناسی؟ گفتم چندان نه. فقط سه روزی که مسجد امام اعتکاف بودیم، با خواهرش آنجا بود. گفت خب، از الان بیست روز وقت داری بروی راجع بهشان تحقیق کنی. من فکر و تحقیق‌هایم را هم کرده‌ام؛ ولی شما هم جدا تحقیق کنید تا بشود تصمیم بگیریم.

برای مشاهده اطلاعات بیشتر و خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده کتاب های بیشتر با موضوع مدافعان حرم کلیک کنید.
برگشت به بالا
خرید اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی با تخفیف و ارسال سریع