نقد و بررسی
کتاب بهار (عامر حمیو )
کتاب بهار (عامر حمیو )
بخشی از کتاب بهار
ـ دخترم! بذار امسال به خیر و خوشی بگذره، قول میدم بهترین جشن تولد رو برات بگیرم. یک جشن بزرگ که همهٔ اهالی موصل۳ و سِنجار۴ دربارهش حرف بزنن. آخه الان زشته؛ مردم دارن میمیرن، اونوقت ما جشن بگیریم؟!
گوش بهار بدهکار این حرفها نبود. پدر خوب میدانست که او دنبال آمادهکردن مقدمات جشن تولد بیستودو سالگیاش است. خودش بهار را بدعادت کرده بود: از ده سال قبل، بعد از مرگ زنش، هر سال خودش برای جشن تولد بهار برنامهریزی میکرد تا تکفرزندش جای خالی مادر را حس نکند. حالا چارهای نداشت؛ تسلیم خواستهٔ او شد؛ اما شرط گذاشت که جشن را فقط با حضور یک یا دو دوست نزدیکش، آنهم در روز روشن برگزار کند تا مهمانها بتوانند قبل از تاریکی هوا، به خانه برگردند.
برای دیدن کتاب های بیشتر با موضوع رمان اینجا کلیک کنید.
.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.